هر سلامی یه خداحافظی داره ولی خداحافظی من فرق میکنه از
اونجایی که من شما را خیلی دوست دارم و دلم نمیاد ترکتون کنم
این خداحافظی به معنای رفتن نیست بلکه فقط از اجاره نشینی
دارم راحت میشم ولی خداییش این چهار پنج ماه که تو بلاگر مینوشتم
از همه چیزش راضی بودم از سرعت اپدیت از سرعت بالا اومدن وبلاگ
از امنیت نوشتها (نه مثل بعضیا)خوش دستیش واز... واقعا دست مدیران
بلاگر درد نکنه این سرویس از همه لحاظ ازنظر من عالیه وکمتر عیب ونقصی
میشه ازش گرفت خوب دیگه اخرین لحظات اجاره نشینی هم داره تموم میشه
اینم خونه جدید من
سرزمین من
که البته فکر کنم ادرس اصلی یه مشکل جزیی
داره که امروز فردا درست میشه اگه اونجا اولین نوشته من را ندیدید برید
اینجا
خوب اینجا روهم تو بلاگر برای یادگاری میزاریم دیگه دست خود بلاگر که باهاش
چیکار کنه خدا را چه دیدی شاید خواست بکوبش وچند طبقه ردیف کنه به هر حال
بازم از مدیران بلاگر بخاطر سرویس دهی خوب تشکر میکنم وخوب رفتیم دیگه
بهم سر بزنید
نوگرایی!
وقتی مو شکافانه به این مسئله توجه کنیم درمیابیم که امریست حیاتی والزامی
که حتا درمورد چیزهای جزیی که ما به انها کوچکترین توجه نمیکنیم مهم است
مثلا دمپایی که چیزیست بسیار جزی از نظر سطحی بعد از چند مدت باید کنار
گذاشته شود ودمپایی نو استفاده کنیم در غیر این صورت باعث ازار واذیت پا میشود
واگر بخواهیم بیش از عمرمفید ان استفاده کنیم باعث درماندگی میشود یعنی میبینی
تووسط خیابون پاره میشه که با هزار زحمت بتونی خودتو به کفش فروشی برسونی
که بدتر از اون اینه که کفش فروشی دراون حوالی نباشه یا حتا پول توجیب شما نباشه
اونوقته که نمیدونی چی باید بکنی خوب وقتی میبینیم نوگرایی درمورد مسائل جزیی اینقدر
مهمه واجباری حتما درمورد مسائل مهم همانند فردی که تقریبا شصت وهفتاد درصد تصمیمها
مملکتی با اجازه او باید گرفته بشه چقدر مهم والزامیست رک وپوست کنده حرفمو میزنم وحاشیه
نمیرم شاید خیلی ازشما فهمیدی باشید منظورم کیه بله ریس شورای نگهبان که حدود
هفتاد هشتاد سالشه ایشون باید خدشون بدوند که مغزشون قدرت تصمیم گیری درست
ودقیق را ندارد چون مغز ادم هم مثل دمپایی یه عمر مفید داره و کار کشی بیش از حد توان
ان باعث درماندگی میشی که درماندگی از این نوع تفاوتهای بسیاری نسبت با درماندگی اول
داره که در بعضی مواقع راه برگشتی برای درماندگی عقلی وجود نداره اینم میدونم که شاید
عده ای از شما بگین ایشون تجربه دارن و نمیشه هرکس را به عنوان ریس شورا نگهبان انتخاب
کرد منم موافقم که هرکسی را نمیشه برای ریس شورای نگهبان انتخاب کرد ولی یه چیز دیگه
هم هست که هر فرد که بدنبال کسب تجربه باشه بطور مفید بین بیست تا چهل وپنج سالگی
تجربه کافی ومفید را بدست میاورد واین تجربه را میتونه از چهل وپنج سالگی تا نهایتا شصت سالگی
به طور مفید در اختیار دیگران قرار بده ولی ایشون سنشون بالای هفتاد ساله البته من سن دقیق
ایشون را نمیدونم ولی با این حال توان پردازش واستخراج تجربه های خویش رابه طور درست ندارد
وتا زمان دیر نشده باید به فکر نوگرایی در تمام سیستم کشور باشند وگرنه روز به روز وضع بدتر
میشود وزمانی میرسدکه راه بازگشتی برایشان باقی نمیماند!!!
نتیجه این که مملکت دست مشتی از کار افتاده با چرخهایی شکسته روزی ازحرکت باز می ایستد.
چرا فرار؟
واقعا چرا فرار چه دلیلی برای فرار از خونه وجود داره بعضیامیگن فرزند طلاق
بودن بعضیا میگن دعوای پدر مادر بعضیامیگن سخت گیریهای پدر ومادر وبه خصوص
پدر بعضیا میگن وضع مالی بد حتا بودن که برای تنوع در زندگی خلاصه هرکی یه
چیزی میگه ولی خدشون هم دلیل اصلی فرار را نمیدونند البته منظورم این نیست
که اصلا این دلایل تاثیری نداره ولی اینها به تنهای نمیتونند دلیل کافی برای فرار
باشند میشه گفت این دلایل تکمیل کننده دلیل اصلی برای فرار از خونه هستند
بزارید قبل از اینکه به دلیل اصلی بپردازیم,بپردازیم به اینکه چرا اکثر بچه های فراری
دخترها هستند یکم فکر کنید و توذهن خود مجسم کنید که چرا دخترا بیشتر از پسرها
دست به فرار میزنند به چه دلایلی رسیدید مطمئنن به بسیاری از دلایل رسید که شاید
دلیل اصلی در میان دلایل دیگه کمرنگ شده باشه وشما توان تشخیص درست را نداشته
باشید بله دلیل اصلی عشق واقعی میان پدر مادر که برابر میشه با محبت پدر مادر نسبت
به فرزندان حالا اگه دید خدمونو بازتر کنیم میفهمیم که نداشتن عشق واقعی میان پدر مادر
باعث بروز دلایل دیگه میشه که تکمیل کننده دلیل اصلی هستند خوب تاحالا باید دونسته باشیم
که چرا دخترا بیشتر از پسرها از خونه فرار میکنند دلیلشم چیزی نیست جز؛اینکه دخترها بسیار
احساساتی وعاطفی هستند ونیاز به محبت بسیار بیشتری نسبت به پسر از طرف پدر ومادر دارند
طبق آمار وحشتناک که چند روز پیش دیدم طبق گفته معاون آسیب دیدگان سازمان بهزیستی.328
دختر فراری در سال 80 به بهزیستی ارجاع داده شدند که در سال 81این به دوبرابر رسیده یعنی
724دختر فراری ودر سال 82 به 2هزارو982دختر فراری رسیده که اینها تنها دخترانی هستند که
توسط گشت سیار بهزیستی ونیروانتظامی جمع اوری شدند وفقط خدا میدونه که چند برابر این
آمار در حال پرسه زدن در کوچه وخیابونها هستند ومعلوم نیست چقدر ازین دخترهای مظلوم
قربانی هوس بازی اعراب جاهل حوزه خلیج فارس میشوند...
راستی یه چیز دیگه این چند مدت بسیاری از بازدید کنندههای وبلاگ از اینجا وارد میشوند
http://stop.censing.us/archives/011038..php که من نمیتونم وارد این سایت بشم
نه اینکه فیلتر باشه بلکه مثل اینکه سایتی به این نام وجود نداره لطفا اگه کسی اطلاعاتی
دار به ماهم خبر بده تا مطلب بعد بدرود..
سلام خدمت همه دوستان و عزيزاني كه به ما لطف داشتن .
اول از همه مي خواستم معذرت خواهي كنم چون اين مدت خيلي دير به دير ابديت مي كرديم ! راستش هم عنايت و هم من (محمد) مشكل غول كنكور رو بيش رو داريم و از اين رو است كه نميتونيم زياد ابديت كنيم و من هم با كمال تاسف اين آخرين مطلبي خواهد بود كه خوام نوشت چون بعد از اين مي خوام كامپيوتر را جمع كنم و سفت و سخت به چسبم به درس ها تا بتونم اين غول بي شاخ و دم را كه بر اساس شيوه غلط آموزشي كه در كشور ما هر سال بزرگتر ميشه و تعداد بيشتري را به ورطه نابودي ميكشه شكست بدم و بتونم وارد دانشگاه بشم كه تازه به عنوان دانشجو با هزار غول جديد مبارزه كنم خوب چه كار ميشه كرد تا بوده و هست اين خواهد بود خواهد ماند پس بهتر كه ما خودمونو با اون هماهنگ كنيم حالا از بحث كنكور كه بيايم بيرون ميرسيم به مطلبي كه من ميخوام امروز در موردش حرف به زنم كه مربوط ميشه به دانشجو ها ! بله دورست حدس زدين امروز مي خوام در مورد حادثه كوي دانشگاه تهران كه در تير اتفاق افتاد براتون حرف به زنم . درست كه من در اون تاريخ اونجا نبودم تا با چشم خودم به بينم اما فيلمي به دستم رسيد كه به طور قاچاقي در اون روز فيلمبرداري شده بود و حمله قومي بدتر از تاتار كه مشتي خون اشام بر ان دسته به عنوان چماق به دست حمايت مي كنند را به خوبي به تصوير كشيده بود واقعا چرا بايد تو مملكتي كه دم از ازادي و امنيت زده ميشه اينگونه عده اي به عنوان لباس شخصي بتونن وارد دانشگاه بشن و در جلوي چشم نيروي انتظامي شروع به زدن دانشجو هاي دانشگاه بكنن و بعد به جاي اين كه آن لباس شخصي ها محاكمه بشن دانشجو ها را محاكمه كنن كه چرا شما از خودتان دفاع كرديد بايد صاف وا ميستاديد كتك مي خورديد!!!و حتي آن لباس شخصي ها تنها به زدن دانشجو ها بسنده نكردن و اموال دانشگاه كه به عنوان اموال دولتي است اسيب برسانن حالا با اين كه جند سال از اين حادثه مي گزرد اما هنوز ....
خوب به اميد ايراني آزاد تا درود آينده بدرود
سلام ودرود بر تمام دوستان عزیز امیدوارم که حال همتون خوب باشه میدونم
خیلی ازمن دلگیر شدید بخاطر اینکه چند وقته ننوشتم خوب چه میشه کرد مغزم
این چند مدت اصلا خوب کار نمیکرد ولی این هفته یه مطلبی میخوام بنویسم که
با دیگر مطالب تفاوت داره ومطلب کاملا واقعی است امیدوارم خشتون بیاد.
کینه...!(1)
سال1370 صبح به امید یه روز خوب ساعت 9 از خونه زدم بیرون چند چهارراه بالاتر
از خونه ما ساختمان زندان بود که اتفاقا منم کارم همون حوالی بود از ساختمان
زندان که عبور کردم دیدم دور و بر زندان مردم ریختن وصدای فریاد میاد کنجکاو شدم
برم ببینم چه خبره ماشین را کنار درمغازه دوستم پارک کردم ویه سر رفتم تو جمعیت
از یه نفر پرسیدم مگه چه خبره گفت میخوان یکی را اعدام کنند بهش گفتم به خاطر
چه گفت میگن یکی را کشته خلاصه با هزار زحمت خدمون را رساندیم تو حیاط زندان
چشمم به خانواده قاتل افتاد که چه طوری همسر وبچه هاش التماس میکردند از بغل
دستیم پرسیدم چرا میخوان اعدامش کنند گفت به خاطر دفاع از ناموس خود گفتم
میشه بیشتر توضیح بدید گفت مقتول میخواسته به خواهرش به زور تجاوز کنه که
میرسه و میخواد جلوشو بگیره که تو حین دعوا سر مقتول به زمین میخوره و از بین
میره حالا خانواده مقتول قصاص را خواستار شدن تشکر کردم و دوباره شروع کردم به
نگاه کردن به اطراف که چشمم خورد به یه پسر بچه هشت نه ساله که چند قدم جلوتر
از خانواده قاتل ویساده وفقط نگاه میکنه دوباره از بغل دستیم پرسیدم این پسر بچه را
میشناسی که اون جلو وایساده گفت اره این پسر برادرشه دیگه موقع اجرای حکم بود
حکم را خوندن تمام خانواده قاتل داشتن گریه میکردن والتماس خانواده مقتول میکردن
کم کم صدای مردم به اعتراض به این حکم بلند شد ولی مثل اینکه قلب خانواده مقتول
سنگ شده بود که به گریه ها والتماسهای همسر وبچه های اون مرد اهمیت نمیدادن
بازم نگاهم به اون پسر بچه افتاد که بازهم فقط نگاه میکرد دیگه گریها والتماسها هیچ
فایده ای نداشت چون حکم باید اجرا می شد طناب دار راه به دور گردنش انداختن دیگه
باید اخرین نفسها خودرا میکشید باید اخرین نگاهای خودرا میکرد باید دیگه با این دنیا
وداع میکرد ازش پرسیدن اگه حرفی داری بگو!نگاهی حسرت بار به بچه ها وهمسرخود
انداخت و به همسرش گفت بچه هامونو طوری تربیت کن که کمبود پدر را حس نکنند و
دیگه چیزی نگفت برادر مقتول اومد جلو گفت خودم میخوام صندلی را بکشم باز نگاه
پسر بچه کردم دیدم چشماش دوخته شده به برادر مقتول خانواده قاتل سرشونو
برگردوندند تا صحنه ازدست رفتن عزیزشان را نبینند ولی باز پسر بچه چشماش دوخته
شده بود به برار مقتول صندلی را کشید یه لحظه سکوت وحشتناکی بر جو برقرارشد
بعد از چند دقیقه بغض ها پوکید وصدای گریه وشیون فقط به گوش میرسید ولی باز پسر
بچه فقط نگاه برادر قاتل میکرد وبعد از چند دقیقه برگشت یه لحظه چشمم خوردبه چشماش
برق خاصی داشت.ادامه دارد...
با انتقادها وپیشنهادهای خود من را راهنمایی کنید
بدرود....
سلام خدمت تمام رفقا واقعا شرمنده ام به خدا دست خودم نبود وگرنه زودتر خدمت میرسیدم
اخه پنج روز پیش مادر بزرگم ازدنیا رفت و عمرشو داد به شما به خاطر همین چندروزی عزاداری
بودیم حالا هم اصلامغزم کار نمی کنه که چیزی بنویسم دیگه به بزرگی خودتون ببخشید ولی در
اولین فرصت مینویسم فعلا یا حق.
توقف اعدام به چه قیمتی
یه مدتی بخاطر شروع کلاسهای کنکوری خیلی کم وقت میکنم که آنلاین شم ولی جمعه کلاس نداشتم
وقت آزادم که فراوان بود گفتم یه گشت کلی بعد از مدتها به خونه همسایه ها بزنیم تو چند وبلاگ وسایتهای
هم فریاد چیزه عجیبی دیدم البته عجیب نظر شخصی منه شاید شما باهاش موافق باشید بله لوگو اعدام
رامتوقف کنید وقتی این لوگو را دیدم یه جورایی زورم اومد اخه به چه قیمتی اعدام متوقف بشه البته من با
اجرایی حکم اعدام ازسوی قوه قضائیه مخالفم چون در اجرای حکم اعدام افراط میکنند مثلا حکم اعدام برای
استاد دانشگاهی که به قول خودشون به مقدسات توهین کرده واقعا خنده داره وبه هیچ وجهه با عقل سالم
جور درنمیاد یا کسی که از ناموس خود دفاع میکنه یا زنی که از عفت خود دفاع می کنه وفرد مقابل به هر
صورتی از بین میره حکم اعدام برای چنین افرادی اشتباه وبچه گانه است ودرخیلی موارد دیگه که کم نیستند
من به شخصه قبول دارم که قوه قضائیه در بسیاری از موارد افراط گراست وشاید میشه گفت در بعضی از
موارد سلیقه ای برخورد میکنند که اینگونه رفتارها باعث هرج ومرج بیشتری در جامعه میشه خوب تا اینجا
ماهم موافق بودیم ولی سکه دو رو داره همیشه سعی کنیم دو رو سکه را ببینیم حالا اونور سکه راتماشا
کنیم که ایا واقعا اونا درست میگن یا...مثلا یه فرد به دلیل خصومت خانوادگی یا هرچیزه دیگه یه خانواده چند
نفری را از بین می بره خوب اونا هم ادم بودن و حق زندگی داشتن ولی این فرد این حق را از اونا میگیره فقط
به خاطر یه حس انتقام جویی یا... خوب حالا خودتون قاضی چه حکمی صادر میکنید ایا واقعا حکم این فرد ده
بیست سال زندانه که اینگونه احکام در غرب بسیار اجرا میشه چون انها حکم را با عقل خود می سنجندولی
ما از دستور خدا پیروی میکنیم که در سوره بقره آورده است که ای مسلمانان قصاص برای حفظ حیات شماست
خوب در این صورت کسانی که عقیده دارند اعدام متوقف بشه حتما خدشونو بالاتر از خداوند میبینند که با کلام
خدا مخالفت میکنند.یه مثال دیگه اینکه ایافردی که به سیزده چهارده دختر بین شش تا ده سال تجاوز میکنه وانهارا
زن میکنه باید حکم چندین سال حبس براش برید به خدا که این ادم از حیوان هم کمتره حیوان هم این کار را انجام
نمیده ولی تو غرب برای این جور متهما چندین سال زندان اجرا میکنند همونطور که گفتم حکم را بوسیله عقل خود
می سنجند وبعد این چنین حکمی را اجرا میکنند ولی تو کشورما که یک کشور اسلامی وپیرو قرآن است چیزی
جز اعدام حکم چنین حیوانی نیست وخیلی مواردی دیگه که کم نیستند در پایان عرض کنم که بنده حقیر هیچ نوع
وابستگی حزبی وتعصب خاص جناهی ندارم وفقط از افکار وعقاید اقای خاتمی به عنوان یک عالم فرهیخته پیروی
میکنم به امید ایرانی آباد و آزاد یاحق.
نتیجه:اعدام محدود شود نه متوقف
|
|
 |
امکانات |
|
|
 |
کاربر آنلاین |
|
 |
لوگو |
|
|

بلینکید
تا بلینکیم
|
 |
مدیرت |
|
من،عنایت 18 سال سن دارم دیپلم کامپیوتر و البته
پشت کنکوری متولد مرداد ساکن شهرستان بهبهان وعاشق نوشتن مطالب تند
وتیز وخواندن اندیشه های دیگران از سیاسی تا طنز
|
 |
گذشته ها |
|
 |
جستجو کلمات |
|
 |
خبرنامه |
|
ایمیل خودتون را وارد کنید تا هرهفته
قسمتی از مطلب برای شما فرستاده شود
|
|
 |
ارتباط باما |
|
 |
بهبهانی ها |
|
 |
پیوندها |
|
 |
هم نفس |
|
 |
لینک دوستان |
|
 |
نظرخواهی |
|
 |
سیاسی خبری |
|
 |
کلیپ ها |
|
 |
فیلتر شکن |
|
 |
تاپ سایت |
|
 |
با تشکر از |
|
|
|